نويسندگان



آثار تاريخي رادین عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تمام ترانه هایم ...

 

 

 

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

 

ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

 

و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم

 

ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

 

و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید

 

تبسمی از تو مرا کافیست که  از هیچ به همه چیز برسم

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 11:32 | |







به خداوندی خدا ...

 

 

  

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای تو زيباترين زيبايی ، ای رويای بيداری

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای بيقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ، 

به همين لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم

ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و
رگهايت از خون محبت جاری است 

به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم

زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من 

به همان لحظه ديدارمان قسم دوستت دارم

نمی دانم كلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بيان كنم تا تو باور كنی كه

دوستت دارم


 


[+] نوشته شده توسط radin در 11:31 | |







میخوام روی حرفم

 

 

میخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم

بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم


بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو

بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم

 

ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی

ولی نزدیکه اون روز که به دامم بیفتی



[+] نوشته شده توسط radin در 11:30 | |







برای آن عاشق....

  

 
 براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست

 


براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،

 


چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم

 


براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود

 


مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست

 


نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم

 


و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم

 


مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند


[+] نوشته شده توسط radin در 11:29 | |







خدایا تو ببین....

 

عکس عاشقانه جدید love 2013

 

خدایا توببین چطورشکستم        چرا این آدما اینقده پستن

خدایا توببین چقدر غریبم             ببین چطور منو دادن فریبم

خدایا توببین چطور له هم کرد           همونی که منو عاشق ترم کرد

 خدایا توببین چه کرده با من    همونی که می گفت دوستت دارم من

خدایا توببین چه دردی داره            وقتی مردنتم فرقی نداره

خدایا توببین دستامو پس زد            به جای پرزدن واسم قفس زد

خدایا توببین چه بی کسم من         برای زندگی بی نفسم من

خدایا توببین دارم میمیرم         بزار بیام پیشت آروم بگیرم

خدایا من دیگه نفس ندارم         بزار بیام پیشت قفس ندارم

خدایا این ترانمم تموم شد        نیومداون کسی که آرزوم شد


[+] نوشته شده توسط radin در 11:27 | |







برو

 بـــــــــــــرو!!!!

 
ترســــ از هیچ چیز نــــــــــבآرمــــ



وقتیـــــ یقینـ בآرم بیشتر از منـــ



کســـے בوستتـ نخـــــــوآهـــــــב בآشتـ...



بیشتر از منــــ



کســـے طآقتـ کمـــ محلی هآیتـ رآ نـــــــבآرב..



بــــــــــــرو!!!!



ترس برآے چهـ؟؟



وقتے مے בآنمــ



یکــ روز متنفـــــــــــر میشی ـاز کسانیـ کهـ



بهـ خآطرشــــآن مـــَــن رآ از בستـــــ בآבے....                                                                  

 


[+] نوشته شده توسط radin در 12:10 | |







 احساسی که به تو دارم            یه حس فوق العاده س

 

 

من عاشق کسی شدم            که خیلی صاف و ساده س

 

احساسی که به تو دارم            به هیچ کسی نداشتم

 

من اسم این حال دل و               عاشق شدن گذاشتم

 

این اولین باره دلم داره               میگه آره .... دوست داره

 

احساسی که به تو دارم            یه حس عاشقانه س

 

این حس دوست داشتن تو         همیشه صادقانه س

 

احساسی که به تو دارم            خیلی واسم عجیبه

چه نازنینی من دارم                 ببین چقدر نجیبه.............                      

 

 

 



[+] نوشته شده توسط radin در 12:7 | |







باور کن

 مــــی‌ گــــویــنــد ســـــاده ام.... 

 

مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک جمـــــلـــه 

یـــک لبـــــخـنـــد بــه بــازی‌ میـــــگیــــری

 مــــــی‌‌گـــــوینــــد تـــرفنــد‌هـــایت، شـــیطنـــت هــــایت 

و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم

 مــــــی‌‌گویند ســــاده‌ام....

 اما تـــــو این را باور نکن‌

 مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم،

 همیـــــــــن!!!! 

و آنــــها ایــــن را نمـــــــی‌‌فــــهمنــــد...                                                                                                                                                                              

 


[+] نوشته شده توسط radin در 12:3 | |







دوست دارم

 لمس کن کلماتی را

که برایت می نویسم

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...

لمس کن نوشته های را

که لمس نا شدنیست و عریان ...

که از قلبم بر قلم کاغذ می چکد

لمس کن گونه هایم را

که خیس اشک است و پر شیار ...

لمس کن لحظه هایم را ...

تویی که میدانی من چگونه

عاشقت هستم.

لمس کن این با تو بودن هارا

لمس کن ...

همیشه عاشقت میمانم

دوستت دارم ای بهترین بهانه ام                                                                                           


[+] نوشته شده توسط radin در 12:2 | |







عشق

  رویای با تو بودن را نمی توان نوشت

  نمی توان گفت وحتی نمیتوان سرود


  باتو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهای

  وداشتن تو فانوسی به روشنای هرچه تاریکی درنداشتند

  و...ومن همچون غربت زده ای در آغوش بی کران دریای بی کسی

  به انتظار ساحل نگاهت می نشینم ومی مانم تا ابد

  وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید

  بانوی دریای من ...

  کاش قلب وسعت می گرفت

  شمع با پروانه الفت می گرفت

  کاش توی جاده های زندگی

  خنده هم از گریه سبقت می گرفت                                              

 


[+] نوشته شده توسط radin در 12:0 | |







ان عاشق

                                 براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست


براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،

چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم

براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود

مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست

نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم

و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم

مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند
 

[+] نوشته شده توسط radin در 11:57 | |







سیگار

 راست میگن... یه مرد گریه نمیکنه...



اگه حالش بد باشه سیگار میکشه...


ولی وای به روزی که یه مرد با گریه سیگار بکشه...! 

[+] نوشته شده توسط radin در 11:54 | |







عشق

 asheganeh.ir

عشق گاهی آسمانی است، گاهی زمینی و گاهی هم زیرزمینی

عشق گاهی پاک است، گاهی ناپاک و گاهی لجنی

عشق گاهی مردانه است، گاهی زنانه و البته گاهی بچگانه

عشق گاهی در زمین نمی‌گنجد و گاهی در یک جیب هم جا می‌شود

عشق گاهی مژه برداشتن از روی گونه است و گاهی سیلی

عشق گاهی به سفر می‌انجامد و گاهی به تخت بیمارستان

عشق گاهی نگاه است و گاهی آغوش

و من میدانم که عشق‌های ده ساله نیز روزی می‌میرند و هیچکس برایشان مرثیه‌ای نخواهد خواند ولی دیده‌ام که برای عشق‌های یک هفته‌ای سالها سیاه پوشیده‌اند.

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:43 | |







سلامتیه اونایی که خیلی وقته بریدن.

 

 

http://asheganeh.ir/

 

سلامتیه اونایی که خیلی وقته بریدن.
..دیگه نه ناز میکشن.
.نه انتظار میکشن.
.نه آه... میکشن.
.نه درد میکشن.
.نه فریاد میکشن.
..فقط دست میکشن و میرن….
وروی در قلبشون مینویسن ..این قلب بفروش میرسد
به قیمت ..مفت

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:39 | |







ﺧﺎﻃﺮﻩ

 http://asheganeh.ir/

 

ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ…
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ 
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ!


[+] نوشته شده توسط radin در 22:32 | |







متــــرسک چه زیبا می گوید:

 

http://asheganeh.ir/

 

متــــرسک چه زیبا می گوید:

وقتی نمیشــود رفت، همین یک پا هم اضــافیست…!!

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:30 | |









 

http://asheganeh.ir/

 

این که کسی شما را عمیقاً دوست بدارد،

 

به شما قدرت می دهد،

حال آنکه اگر کسی را با همه وجود دوست داشته باشید،

این به شما شهامت می دهد……………..

 


 

 


[+] نوشته شده توسط radin در 22:19 | |







ترانه...

 


http://farhadshahram.persiangig.com/imagessssss/omaggee/imageeeeeeese/k3y80jch8d8kg2nwgol.jpg

من ترانه می سرایم

تو ترانه می نوازی

در ترانه های من اشک است و بی قراری

یک بغل از ارزوهای محالی…

تا ابد چشم انتظاری…

فکر پایان و جدایی…

ترسم از این است که شاید

در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی…


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



[+] نوشته شده توسط radin در 22:10 | |







شعر

  

 

به آن لبخندت که چون لبخند گلهاست / به رخسارت که چون مهتاب زیباست


 

به گلهای بهار عشق و مستی / به قرآنی که آن را میپرستی


 

قسم ای نازنین تا زنده هستم / تو را من دوست دارم میپرستم


 

درون کلبه تاریک و تارم / تویی تنها چراغ روزگارم


کبوترهای شعرم تیر خوردند / نمیبینی که عمری بی قرارم

 


شعرهای زیبای عاشقانه و غمگین - www.jazzaab.ir

 


[+] نوشته شده توسط radin در 22:5 | |







گریه

 

 

 


[+] نوشته شده توسط radin در 21:13 | |







داستان زیبای انگلیسی”هیچ وقت به زن دروغ نگویید”(با ترجمه فارسی)

 داستان زیبای انگلیسیهیچ وقت به زن دروغ نگویید(ترجمه فارسی)|www.shadifun.com

 

 

 

A man called home to his wife and said, “Honey I have been asked to go fishing up in Canada with my boss & several of his Friends
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت: “عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم”

.

.

We’ll be gone for a week. This is a good opportunity for me to get that Promotion I’v been wanting, so could you please pack enough Clothes for a week and set out
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن

.

.

my rod and fishing box, we’re Leaving From the office & I will swing by the house to pick my things up” “Oh! Please pack my new blue silk pajamas.”
ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !

.

.

The wife thinks this sounds a bit fishy but being the good wife she is, did exactly what her husband asked.
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد

.

.

The following Weekend he came home a little tired but otherwise looking good.
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب و مرتب بود.

.

.

The wife welcomed him home and asked if he caught many fish?
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟

.

.

He said, “Yes! Lots of Salmon, some Bluegill, and a few Swordfish. But why didn’t you pack my new blue silk pajamas like I asked you to Do?”
مرد گفت : “بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون 
لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟”

.

.

You’ll love the answer…
جواب زن خیلی جالب بود . . .

.

.

The wife replied, “I did. They’re in your fishing box…..”
زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم !!!!


[+] نوشته شده توسط radin در 21:3 | |







قلب...

 


تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

 

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که

 

 میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.

دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد...

حال دختر خوب نبود...

نیاز فوری به قلب داشت...

از پسر خبری نبود...

دختر با خودش میگفت :

میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا

 کنی...

ولی این بود اون حرفات...

حتی برای دیدنم هم نیومدی…

شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم...

آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

 

چشمانش را باز کرد...

دکتر بالای سرش بود.

به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟

دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.

شما باید استراحت کنید...

 

درضمن این نامه برای شماست..!


دختر نامه رو برداشت.

اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.

بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم

الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.

از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که

 قلبمو بهت بدم...

پس  نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.

(عاشقتم تا بینهایت)

 

 

قلب

دختر نمیتوانست باور کند...

اون این کارو کرده بود...

اون قلبشو به دختر داده بود...

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد...

 

و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور 

نکردم


[+] نوشته شده توسط radin در 22:45 | |







مادر...

 



تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم تولدت مبارک 

پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه  سوخته یافت، ولی مادر دیگر در این دنیا نبود


 
تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com


[+] نوشته شده توسط radin در 22:41 | |







سلامتی...



تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

....بزن به سلامتـــ ـــي حرفهـ ــــاي دلـ ـــت که به کسـ ـــي نگفتي

 ....بزن به سلامتـ ــــي اينکه کــــوه درد بودي ولــ ــي دم نزدي

 

بزن به سلامتــ ـــي تنهـ ــــايي هات ولي تنهـ ـــايي رو دوست نداشتي

 

....بزن به سلامتـــــي آرزوهايي که نتونستــ ـي لمســ ــشون کني

....بزن به سلامتــ ــي عشقــ ــي که طالعش به اسمــ ــت نبود ولي هنوزهم دوسش داري

....بزن به سلامتــ ــي شبهايي که تو تنهاييهات گريه کردي ولــ ـــي نميدونستي براي چي

 

....بزن به سلامتــ ــي دوست و آدمهايي که از پشـــ ـت خنـــ ـجر زدن

‍ 

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com


[+] نوشته شده توسط radin در 22:35 | |







 براتون پیش اومده وقتــے پاے تلفـטּ باید خداحافظــے کنید


اما هنوز دلتوטּ میخواد صداشُ بشنوید یهو میگید راستــے؟!

میگــہ: جانم؟!

آروم میگــے: دوست دارم...

آخ کــہ ایـטּ چند ثانیه آخر چقدر مــےچسبــہ... 

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:28 | |







حرف دلم

 

 

عاشق                           عاشق تر

نبود در تار و پودش ديدي گفت عاشقه عاشق

@@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@@

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه ديدار اين خونه

فقط خوابه ، تو كه رفتي هواي  خونه تب داره  ،  داره از درو ديوارش غم

عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ،  بيا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش

حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و  گنجشك  كلاغاي

سياه پوشن ، چراغ خونه  خوابيده  توي  دنياي خاموشي ،   ديگه  ساعت رو

طاقچه شده كارش فراموشي  ، شده كارش فراموشي  ،  ديگه  بارون نمي

باره  اگر چه  ابر سياه  ،  تو كه نيستي  توي  اين خونه ،  ديگه  آشفته

بازاريست  ،  تموم  گل ها خشكيدن مثل خار بيابون ها ،  ديگه  از

رنگ و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت

گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو

به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري

گفتم كه تو مي دوني،سرخاك

تو مي ميرم ، ولي

تا لحظه مردن

نمي گيرم

دل از

ت


[+] نوشته شده توسط radin در 22:22 | |







دختر کوچیک و دفتر سیاهش

 معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و فریاد زد سارا.. دختر کوچک خودش را جمع کرد و با گام هایی آهسته به طرف میز معلم حرکت کرد..



دختر کوچک و دفتر سیاهش

دختر کوچک و دفتر سیاهش



معلم که از شدت عصبانیت ابروهایش درهم گره خورده بود گفت: چقدر بگویم دفترت رو سیاه و مچاله نکن و مشقهایت را تمیز بنویس… دخترک با چشمی لرزان و بغضی که به سختی در گلو نگه داشته بود آرام گفت: …. خانوم….. مادرم مریضه…. بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… انوقت میتونه داروهای مادر و بگیره تا آنقدر شب ها درد نکشه … بعدش بره شیرخشک براخواهرم بخره که از گرسنگی اینقدر گریه نکنه… به منم قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفتر داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسیم…. معلم از جایش برخاست و در حالی که کاسه اشکش سرازیر شده بود با احساس شرمندگی به سرعت از کلاس بیرون رفت..


[+] نوشته شده توسط radin در 11:31 | |







مکالمه من با شیطان

 مکالمه من با شیطان

گفتم: لعنت بر شیطان
لبخند زد
پرسیدم: چرا میخندی؟
پاسخ داد:از حماقت تو خنده ام میگیرد.
پرسیدم: مگر چه کرده ام؟
پاسخ داد: مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام.
پرسیدم: پس چرا زمین میخورم؟
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است. که آن را رام نکرده ای نفس تو وحشی است.تو را زمین میزند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای؟
پاسخ داد: هر وقت سواری اموختی برای رم دادن اسب تو خواهم امد.فعلا برو سواری بیاموز.
 

[+] نوشته شده توسط radin در 11:27 | |







 یه روزی پسری باخانوادش دعواش شد و از خانه زد بیرون و رفت خونه یکی از دوستاش یک ماه موند بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟!!!!!!!! میگه نه !!

 
 



میگه این خواهر همون رفیقت بود که تو یه ماه خونشون بودی عذاب وجدان میگیره میره خونه رفیقش، رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش میگه ببخشید من سر کوچه به دختری تیکه انداختم ولی نمیدونستم که خواهرتو بود !
.
.

.
.
دوستش پیکشو میبره بالا میگه به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد و خوابید ولی خواهرمو نشناخت

 

میخوام نظرتون رو  درمورد این پست بدونم نظرتون رو بگید ممنون میشم



[+] نوشته شده توسط radin در 11:18 | |







عکس

 

عزیزان در این پست براتون عکس گذاشتم عکسی که بهتر از یه داستان معنی عشق واقعی رو به ادم میرسونه  بنظر من به این میگن عشق واقعی

نظر شما چیه؟

ادامه مطلب عکس هارو ببینید


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط radin در 11:1 | |







داستان واقعی وا عاشقانه غم انگیز...


 این داستان رو خیلی وقت بود میخواستم بنویسم ولی فرصتش پیش نمیومد.ماجرای این داستان کاملا واقعیه و درسال ۸۰اتفاق افتاده منتهی اسامی رو تغییردادم .این ماجرای واقعی یک عشق است که بدلیل کم توجهی و تعیین معیارهای غلط باپیشمانی همراه شد.ماجرایی که شاید هیچ وقت از ذهن بازیگران آن پاک نشود…
درادامه این مطلب داستان این ماجرا اینگونه شرح داده میشود که :

 

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط radin در 15:30 | |







 

یه عشق واقعی 

بدون شرح 

ادامه داستان بخونید 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط radin در 15:7 | |







داستان عاشقانه و غمگین اثبات عشق

سلام دختملای جیگر و خوشجیل و عزیز و پسرهای عزیزنیشخند

این داستان واقعا قشنگه و تا آخرش بخونید

من نمیگم چی میشه

بخونید که علی چجوری عشقش رو به مهناز اثبات میکنه(واقعا متاسفم

در ادامه مطلب بخونید


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط radin در 15:19 | |







داستان دختر نابینا...

 

 دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »

***
و چنين شد که آمد آن روزي
که يک نفر پيدا شد
که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
و دختر آسمان را ديد و زمين را
رودخانه ها و درختها را
آدميان و پرنده ها را
و نفرت از روانش رخت بر بست

***
دلداده به ديدنش آمد
و ياد آورد وعده ديرينش شد :
« بيا و با من عروسي کن
ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »

***
دختر برخود بلرزيد
و به زمزمه با خود گفت :
« اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
دلداده اش هم نابينا بود
و دختر قاطعانه جواب داد:
قادر به همسري با او نيست

***
دلداده رو به ديگر سو کرد
که دختر اشکهايش را نبيند
و در حالي که از او دور مي شد گفت
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »

 


[+] نوشته شده توسط radin در 15:3 | |








عزیزان یکی از دوستان یه داستان واقعی از سرنوشت خودش برام فرستاده من خوندم خیلی باحال بود وقتی میخوندم چشام پراشک  شد من خوندم فرهاد جان خدا بهت صبر بده داداش

در ادامه مطلب داستانو بخونید داستان که نه سرنوشت تلخ خدا بهش صبر بده به این دوست عزیزمان


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط radin در 14:9 | |







وقتي سركلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختري بود كه كنار دستم نشسته بود و اون منو \"داداشي\" صدا مي كرد.به موهاي مواج و زيباي اون خيره شده بودم و آرزو مي كردم كه عشقش متعلق به من باشه. اما اون توجهي به اين مساله نمی كرد.آخر كلاس پيش من اومد و جزوه جلسه پيش رو خواست. من جزومو بهش دادم.بهم گفت\" :متشكرم\" و گونه من رو بوسيد .می خوام بهش بگم، می خوام كه بدونه ، من نمي خوام فقط \"داداشي\" باشم. من عاشقشم. اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نمی دونم .تلفن زنگ زد. خودش بود. گريه مي كرد. دوست پسرش قلبش رو شكسته بود. از من خواست كه برم پيشش. نمی خواست تنها باشه. من هم اينكار رو كردم. وقتي كنارش رو كاناپه نشسته بودم. تمام فكرم متوجه اون چشمهاي معصومش بود. آرزو می كردم كه عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت ديدن فيلم و خوردن 3 بسته چيپس،خواست بره كه بخوابه، به من نگاه كرد و گفت : \"متشكرم \" و گونه من رو بوسيد.

 

بقیه رو ادامه مطلب ببینید

 


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط radin در 14:56 | |







 

$$$$$_______________________________$$$$$ 
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$* 
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$* 
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$ 
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$ 
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$ 
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$ 
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$**** 
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,, 
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,, 
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$ 
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,, 
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',, 
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____* 
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,, 
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,, 
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,, 
*.° 
? 
...° 
....O 
.......°o O ° O 
.................° 
.............. ° 
............. O 
.............o....o°o 
.................O....° 
............o°°O.....o 
...........O..........O 
............° o o o O 
......................? 
...................? 
...............? 
...........? 
........? 
....? 
.?
 

مثل پروانه ها اوج بگیرید ولی حواستون باشه...

خیلی اوج نگیرید که خدای نکرده دچار هوا زدگی بشید...

و بیش از حد از هوا زدگی نترسید چون ممکنه زمین بخورید...

حد تعادل رو رعایت کنید تا دنیاتون مثل پروانه ها زیبا بشه.

 

 

 


[+] نوشته شده توسط radin در 20:30 | |







اجازه خدا!!!


[+] نوشته شده توسط radin در 17:30 | |







سکوت...


[+] نوشته شده توسط radin در 17:30 | |







متن هاي كوتاه رمانتيك با عكس هاي زيبا و عاشقانه


اینطور نمیشود

باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد

غــرق در فـکرت شدن اصلا دست خودمــ نیست....

.

به دلتنگی هایمـــ دست نزن

می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!

آنگاه غرقـــــ می شوی

در سیلابـــــ اشكهایی كه

بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !! . . .

شده ام سنگ صبور روزگار.....

دارد تمام غم هاي ديرينه اش را يك جا به خوردم مي دهد...

دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد...

یک بار قسمت کردم چندین برابر شد

هوای مُردن

بیخ گوش من است

همانجایی که روزی

رد نفسهای تو بود

هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد

تپــش قــلب مــی گیــرمـ!

مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ

مـــرا ببخـش

کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ!!...


چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟

صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او

از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!

لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !

بیـــا “خــّر” هـــایـتــ را بگیـــر

دیگـــر تـــوانــ عبــور دادن آن هـــا را از پــُل نــدارمـ

وقتــی مــی دانـــمـ کــه در آخـــر مثــل همیشــه خــواهــی گفــتــ

“مـــا بــه درد هــم نمــی خــوریــمـ” . . .

تو کیستی؟

هان؟

یادم آمد...

...

تو همانی که روزی با پاهایت آمدی

و نماندی و رفتی!!!

و من...

من همانم

که روزی با دلم آمدم و ماندم و ماندم

 


 


[+] نوشته شده توسط radin در 2:13 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد