نويسندگان



آثار تاريخي رادین عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





عشق

 asheganeh.ir

عشق گاهی آسمانی است، گاهی زمینی و گاهی هم زیرزمینی

عشق گاهی پاک است، گاهی ناپاک و گاهی لجنی

عشق گاهی مردانه است، گاهی زنانه و البته گاهی بچگانه

عشق گاهی در زمین نمی‌گنجد و گاهی در یک جیب هم جا می‌شود

عشق گاهی مژه برداشتن از روی گونه است و گاهی سیلی

عشق گاهی به سفر می‌انجامد و گاهی به تخت بیمارستان

عشق گاهی نگاه است و گاهی آغوش

و من میدانم که عشق‌های ده ساله نیز روزی می‌میرند و هیچکس برایشان مرثیه‌ای نخواهد خواند ولی دیده‌ام که برای عشق‌های یک هفته‌ای سالها سیاه پوشیده‌اند.

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:43 | |







سلامتیه اونایی که خیلی وقته بریدن.

 

 

http://asheganeh.ir/

 

سلامتیه اونایی که خیلی وقته بریدن.
..دیگه نه ناز میکشن.
.نه انتظار میکشن.
.نه آه... میکشن.
.نه درد میکشن.
.نه فریاد میکشن.
..فقط دست میکشن و میرن….
وروی در قلبشون مینویسن ..این قلب بفروش میرسد
به قیمت ..مفت

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:39 | |







ﺧﺎﻃﺮﻩ

 http://asheganeh.ir/

 

ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ…
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ 
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ!


[+] نوشته شده توسط radin در 22:32 | |







متــــرسک چه زیبا می گوید:

 

http://asheganeh.ir/

 

متــــرسک چه زیبا می گوید:

وقتی نمیشــود رفت، همین یک پا هم اضــافیست…!!

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:30 | |









 

http://asheganeh.ir/

 

این که کسی شما را عمیقاً دوست بدارد،

 

به شما قدرت می دهد،

حال آنکه اگر کسی را با همه وجود دوست داشته باشید،

این به شما شهامت می دهد……………..

 


 

 


[+] نوشته شده توسط radin در 22:19 | |







ترانه...

 


http://farhadshahram.persiangig.com/imagessssss/omaggee/imageeeeeeese/k3y80jch8d8kg2nwgol.jpg

من ترانه می سرایم

تو ترانه می نوازی

در ترانه های من اشک است و بی قراری

یک بغل از ارزوهای محالی…

تا ابد چشم انتظاری…

فکر پایان و جدایی…

ترسم از این است که شاید

در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی…


 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com



[+] نوشته شده توسط radin در 22:10 | |







شعر

  

 

به آن لبخندت که چون لبخند گلهاست / به رخسارت که چون مهتاب زیباست


 

به گلهای بهار عشق و مستی / به قرآنی که آن را میپرستی


 

قسم ای نازنین تا زنده هستم / تو را من دوست دارم میپرستم


 

درون کلبه تاریک و تارم / تویی تنها چراغ روزگارم


کبوترهای شعرم تیر خوردند / نمیبینی که عمری بی قرارم

 


شعرهای زیبای عاشقانه و غمگین - www.jazzaab.ir

 


[+] نوشته شده توسط radin در 22:5 | |







گریه

 

 

 


[+] نوشته شده توسط radin در 21:13 | |







داستان زیبای انگلیسی”هیچ وقت به زن دروغ نگویید”(با ترجمه فارسی)

 داستان زیبای انگلیسیهیچ وقت به زن دروغ نگویید(ترجمه فارسی)|www.shadifun.com

 

 

 

A man called home to his wife and said, “Honey I have been asked to go fishing up in Canada with my boss & several of his Friends
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت: “عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم”

.

.

We’ll be gone for a week. This is a good opportunity for me to get that Promotion I’v been wanting, so could you please pack enough Clothes for a week and set out
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن

.

.

my rod and fishing box, we’re Leaving From the office & I will swing by the house to pick my things up” “Oh! Please pack my new blue silk pajamas.”
ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !

.

.

The wife thinks this sounds a bit fishy but being the good wife she is, did exactly what her husband asked.
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد

.

.

The following Weekend he came home a little tired but otherwise looking good.
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب و مرتب بود.

.

.

The wife welcomed him home and asked if he caught many fish?
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟

.

.

He said, “Yes! Lots of Salmon, some Bluegill, and a few Swordfish. But why didn’t you pack my new blue silk pajamas like I asked you to Do?”
مرد گفت : “بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون 
لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟”

.

.

You’ll love the answer…
جواب زن خیلی جالب بود . . .

.

.

The wife replied, “I did. They’re in your fishing box…..”
زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم !!!!


[+] نوشته شده توسط radin در 21:3 | |







قلب...

 


تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

 

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که

 

 میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.

دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد...

حال دختر خوب نبود...

نیاز فوری به قلب داشت...

از پسر خبری نبود...

دختر با خودش میگفت :

میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا

 کنی...

ولی این بود اون حرفات...

حتی برای دیدنم هم نیومدی…

شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم...

آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

 

چشمانش را باز کرد...

دکتر بالای سرش بود.

به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟

دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.

شما باید استراحت کنید...

 

درضمن این نامه برای شماست..!


دختر نامه رو برداشت.

اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.

بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم

الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.

از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که

 قلبمو بهت بدم...

پس  نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.

(عاشقتم تا بینهایت)

 

 

قلب

دختر نمیتوانست باور کند...

اون این کارو کرده بود...

اون قلبشو به دختر داده بود...

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد...

 

و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور 

نکردم


[+] نوشته شده توسط radin در 22:45 | |







مادر...

 



تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم تولدت مبارک 

پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه  سوخته یافت، ولی مادر دیگر در این دنیا نبود


 
تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com


[+] نوشته شده توسط radin در 22:41 | |







سلامتی...



تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com

....بزن به سلامتـــ ـــي حرفهـ ــــاي دلـ ـــت که به کسـ ـــي نگفتي

 ....بزن به سلامتـ ــــي اينکه کــــوه درد بودي ولــ ــي دم نزدي

 

بزن به سلامتــ ـــي تنهـ ــــايي هات ولي تنهـ ـــايي رو دوست نداشتي

 

....بزن به سلامتـــــي آرزوهايي که نتونستــ ـي لمســ ــشون کني

....بزن به سلامتــ ــي عشقــ ــي که طالعش به اسمــ ــت نبود ولي هنوزهم دوسش داري

....بزن به سلامتــ ــي شبهايي که تو تنهاييهات گريه کردي ولــ ـــي نميدونستي براي چي

 

....بزن به سلامتــ ــي دوست و آدمهايي که از پشـــ ـت خنـــ ـجر زدن

‍ 

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com


[+] نوشته شده توسط radin در 22:35 | |







 براتون پیش اومده وقتــے پاے تلفـטּ باید خداحافظــے کنید


اما هنوز دلتوטּ میخواد صداشُ بشنوید یهو میگید راستــے؟!

میگــہ: جانم؟!

آروم میگــے: دوست دارم...

آخ کــہ ایـטּ چند ثانیه آخر چقدر مــےچسبــہ... 

 

 

[+] نوشته شده توسط radin در 22:28 | |







حرف دلم

 

 

عاشق                           عاشق تر

نبود در تار و پودش ديدي گفت عاشقه عاشق

@@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@@

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه ديدار اين خونه

فقط خوابه ، تو كه رفتي هواي  خونه تب داره  ،  داره از درو ديوارش غم

عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ،  بيا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش

حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و  گنجشك  كلاغاي

سياه پوشن ، چراغ خونه  خوابيده  توي  دنياي خاموشي ،   ديگه  ساعت رو

طاقچه شده كارش فراموشي  ، شده كارش فراموشي  ،  ديگه  بارون نمي

باره  اگر چه  ابر سياه  ،  تو كه نيستي  توي  اين خونه ،  ديگه  آشفته

بازاريست  ،  تموم  گل ها خشكيدن مثل خار بيابون ها ،  ديگه  از

رنگ و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت

گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو

به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري

گفتم كه تو مي دوني،سرخاك

تو مي ميرم ، ولي

تا لحظه مردن

نمي گيرم

دل از

ت


[+] نوشته شده توسط radin در 22:22 | |







دختر کوچیک و دفتر سیاهش

 معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و فریاد زد سارا.. دختر کوچک خودش را جمع کرد و با گام هایی آهسته به طرف میز معلم حرکت کرد..



دختر کوچک و دفتر سیاهش

دختر کوچک و دفتر سیاهش



معلم که از شدت عصبانیت ابروهایش درهم گره خورده بود گفت: چقدر بگویم دفترت رو سیاه و مچاله نکن و مشقهایت را تمیز بنویس… دخترک با چشمی لرزان و بغضی که به سختی در گلو نگه داشته بود آرام گفت: …. خانوم….. مادرم مریضه…. بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… انوقت میتونه داروهای مادر و بگیره تا آنقدر شب ها درد نکشه … بعدش بره شیرخشک براخواهرم بخره که از گرسنگی اینقدر گریه نکنه… به منم قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفتر داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسیم…. معلم از جایش برخاست و در حالی که کاسه اشکش سرازیر شده بود با احساس شرمندگی به سرعت از کلاس بیرون رفت..


[+] نوشته شده توسط radin در 11:31 | |







مکالمه من با شیطان

 مکالمه من با شیطان

گفتم: لعنت بر شیطان
لبخند زد
پرسیدم: چرا میخندی؟
پاسخ داد:از حماقت تو خنده ام میگیرد.
پرسیدم: مگر چه کرده ام؟
پاسخ داد: مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام.
پرسیدم: پس چرا زمین میخورم؟
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است. که آن را رام نکرده ای نفس تو وحشی است.تو را زمین میزند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای؟
پاسخ داد: هر وقت سواری اموختی برای رم دادن اسب تو خواهم امد.فعلا برو سواری بیاموز.
 

[+] نوشته شده توسط radin در 11:27 | |







 یه روزی پسری باخانوادش دعواش شد و از خانه زد بیرون و رفت خونه یکی از دوستاش یک ماه موند بعد از یک ماه دختری را سرکوچه میبیند و بهش تیکه میندازد یکی از دوستاش میگه میدونی این کی بود ؟!!!!!!!! میگه نه !!

 
 



میگه این خواهر همون رفیقت بود که تو یه ماه خونشون بودی عذاب وجدان میگیره میره خونه رفیقش، رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش میگه ببخشید من سر کوچه به دختری تیکه انداختم ولی نمیدونستم که خواهرتو بود !
.
.

.
.
دوستش پیکشو میبره بالا میگه به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد و خوابید ولی خواهرمو نشناخت

 

میخوام نظرتون رو  درمورد این پست بدونم نظرتون رو بگید ممنون میشم



[+] نوشته شده توسط radin در 11:18 | |







عکس

 

عزیزان در این پست براتون عکس گذاشتم عکسی که بهتر از یه داستان معنی عشق واقعی رو به ادم میرسونه  بنظر من به این میگن عشق واقعی

نظر شما چیه؟

ادامه مطلب عکس هارو ببینید


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط radin در 11:1 | |